درباره
پیاده رو نوشتههای من است.-
نوشته های تازه
دیدگاه های تازه
- شبنم در مشتق عشق
- عاطفه در از دلتنگیهای دزدان جواهرات
- مهرداد اسعدی در از دلتنگیهای دزدان جواهرات
- هاینا در پیوند ناگسستنی آقای فلانی و خانم چیز
- هاینا در پیوند ناگسستنی آقای فلانی و خانم چیز
پیوندها
یک سرخپوست خوب
در قند قزل آلا
نیمکاسه
تاملاتی زیر دوش حمام
شمال از شمال غربی
میچکا کلی
توکای مقدس
خرس
سرهرمس مارانا
سه روز پیش
آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسپند
آقای چاغر
بلوط
لنگ دراز
کنارکارما
منصفانه
بولتس
ملالی نیست جز دوری شما
نیمدایره
برای خاطر کتابها
یک پنجره
اسدلله امرایی
آدم گلابی
بهناز میم
حسین وی
نشانی ها
بایگانی
- اسفند ۱۳۹۹ (۲)
- بهمن ۱۳۹۹ (۲)
- دی ۱۳۹۹ (۲)
- آذر ۱۳۹۹ (۱)
- مهر ۱۳۹۹ (۲)
- شهریور ۱۳۹۹ (۲)
- تیر ۱۳۹۹ (۱)
- خرداد ۱۳۹۹ (۳)
- اردیبهشت ۱۳۹۹ (۱)
- فروردین ۱۳۹۹ (۱)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱)
- بهمن ۱۳۹۸ (۲)
بایگانی دسته: دستهبندی نشده
او رفته با صدایش اما
خشک آمد کشتگاه در جوار کشت همسایه. گر چه می گویند: ”میگریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران.” قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟ داروگ – نیما یوشیج جورج میگفت در زمان آن مریضی عجیبی که در آن … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۳ دیدگاه
دکتر برایان از دودکش بالا میرود.
الوعده وفا دکتر برایان از دودکش بالا میرود. ۱۳۹۳ آیدا احدیانی ویراستار: محسن آزرم طرح جلد: آفرین ساجدی عکس پشت جلد: سام جوانروح لینک دانلود. پ.ن. دانلود کتاب رایگان است و من راضی ولی اگر دلتان راضی نشد به … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۷ دیدگاه
فاکینگ روزت بخیر.
مردی دائم الخمر و خوش زبانی که هر روز سر چهارراه روبروی استارباکس گدایی میکرد امروز هیچکدام از جملات روزهای قبلش، مثل روز بخیر زیبا پول خرد داری؟ یا ظهر بخیر برای ناهار تشریف می برید، منم دعوت میکنی؟ میشه لطفا … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۴ دیدگاه
پرندگان را به خاطر بسپار
متیو بعد همدردی بهم گفت شما ایرانی ها خیلی تحصیل کرده هستید, پروفایل هرکدوم از کشته شده های هواپیما رو خوندم تحصیلات عالی داشت. من هر ایرانی رو اینجا دیدم تحصیلکرده بوده. درست میگی متیو. همه اون چشمهای براق قشنگ, … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۱۰ دیدگاه
فقط با پنج دلار
روزهایی مثل امروز که پنج دلار به پسرجوانی که دم مترو نشسته است کمک می کنم حس می کنم آدم بهتری هستم. من چند کیسه خرید در دستم است و او نشئه و ژولیده کنار پله ها نشسته است و … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
یک روز معمولی برای یک زن عینکی
یک روز معمولی برای یک زن عینکی روز خوبی بود, یعنی قرار بود باشه. شایدم چون من عینک خوشبینی رو از صبح زده بودم. نه از دیشب. از ساعت چهار عصر دیروز که یکهو فهمیدم ساعت هشت صبح می سی … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۱۰ دیدگاه
رابطه عشق و معماری
نوشته زیر و نوشته knock knock هر دو نمونه های از مجموعه در حال تکمیلی هستند که امیدوارم تا پایان امسال (شمسی) چاپ بشود.مجموعه ای کوتاه از داستانهای بسیار کوتاه به نام ” کتاب جیبی راهنمای جاودانه سازی عشق” آ.ا … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۱ دیدگاه
به آقای ال چاپو OREO تعارف کردی؟
از در نرسیده دوید جلوم و گفت پدر فیلیپ در حراج یک داج دوهزار و پونزده خریده که قبلا ماشین پلیس بوده. گفتم مگه ماشین پلیس رو هم می فروشند؟ گفت بله. پدر فیلیپ هم یکی خریده. میخواستم بگم فکر … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۳ دیدگاه
knock knock
بله؟ من ستوان راجی هستم. از آگاهی مزاحم می شم در مورد قتل همسایه طبقه چهارمتون. خانم مارلین گراویل اوه خدای من. خدای من. مارلین. مارلین بیچاره. من هنوز باورم نمیشه. من نبودم سفر بودم. یکماهه رفته بودم فلوریدا پیش … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۱۲ دیدگاه
بودای بزرگ، آنها اینترنت را کشتند.
پنج روز عجیبی بود. تازه من کی هستم که بگم عجیبه. من نشستم اینطرف دنیا، همه چیز شکل قبل و کلی آدم اونور فرو رفتن در تاریکی و اونوقت من بگم عجیبه؟ چقدر خودخواه آخه. ولی عجیبه. انگار همه این … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۳ دیدگاه
خوشه های پلاسیده تابستان
دوازده و سی دقیقه قرار بود در میخانه پایین شرکت دوستی را ببینم. روبروی آینه دستشویی لب جلو داده داشتم ته لوله ماتیک رو می چرخوندم که از در یکی از دستشویی ها اومد بیرون. اگر بخواهم دقیق صحبت کنم … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۶ دیدگاه
از نظر حقوقی
عکس یک دریاچه بود با آب زلال که یک کشتی بزرگ رو شفاف و واضح زیر آب می دیدی. اون بالا آدمها داشتن شنا می کردن یا ماهیگیری یا هرکاری که آدمها روی دریاچه میکنن ولی زیرشون یک کشتی مرده … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۳ دیدگاه
نه.کرامت انسانی نود و سه سنت.
تمام آنچه که اگر در رابطه زناشویی سر یکی از طرفین رابطه بیاد زود دستش رو میگیریم و بهش میگیم اینکه همسرت هزینه زندگیت رو میده, اینکه دوستش داری و حتی اینکه بچه داری اونقدر مهم نیست که از کرامت … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۲ دیدگاه
هشت. سر چه باشد که من از تیغ تو امساک کنم
اولین کسی که رژیم رو به خانواده ما آورد زن عموم بود. زن عموم زن باهوش, قشنگ و با اعتماد به نفسی بود که موهایش را خیلی قشنگ درست میکرد و همیشه لباسهای مد روز میپوشید و با اینکه جنوبی … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۴ دیدگاه
پنج, شش و هفت. اگر رامین اینجا بود.
دارم فکر میکنم اگر رامین کانادا زندگی میکرد احتمالا نه هیچوقت وبلاگ مینوشتم نه توییتر نه هیچ. انقدر حرف زدن باهاش – حتی حرف نزدن باهاش – خوشبختم میکنه که لازم ندارم جایی دیگه ای حرف بزنم. البته واقعیت اینه … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۱ دیدگاه