چشمام بسته بود و روی چشمام پنبه گذاشته بود و روی پنبه اون عینک پلاستیکی مخصوص در معرض نور شدید قرار گرفتن. پس ابدا چیزی نمیدیدم. همزمان هم ازم خواسته بود که لبهام رو روی هم فشار بدم که بتونه موهای پشت لبم یا همون سبیلم رو لیزر کنه بدون اینکه پوست نازک لبهام آسیب ببینه. بسته بودن همزمان دهان و چشمهام باعث شده بود که درست نشنوم. نمیدونم چطور توضیح بدم. به زبان ریاضی ساده اگر از اون سه میمون که یکی دست روی گوشها گذاشته و یکی روی دهان و دیگری روی چشمها دوتاشون بله، سومی هم ضروتا بله. و به زبان غیر ریاضی “اگر چشم و دهان من را ببندید گوشهایم را هم بستهای”
چه جمله انقلابی گفتم. اگر پنج سطر بالاتر بحث لیزر سبیل نبود شاید میشد این نوشته را جای یک مقاله مهم در شرح تاثیر سانسور و آزادی بیان بر شنوایی جا زد ولی دیگر دیر است شما دیگر میدانید این نوشته درباره رفع موهای صورت است و دیگر هیچ.
گفتم که نمیشنیدم و خب برای همین یادم نیست از چه کلمهای استفاده کرد. پولدارها؟ ثروتمندان، دست به دهان رسیدهها؟ درهرحال یک جایی بین جِزجِز کردن صورت من و حرفهایش در باب مهاجرت به یکی از جزایر نواحی گرمسیری بود که گفت میدونی آیدا جون، در مهاجرت به سنت مارتین [جِزجزِ] موضوع فقط فرار از سرما و رسیدن به گرما نیست. [جِزجزِ]حقیقت اینه کانادا دیگه چیزی[جِزجزِ] برای آفر کردن به ما پولدارها نداره. کل این شهر دوتا خیابون شیک داره و یک ساحل پر از آدم قزمیت. دیگه چی داره؟ [جِزجزِ]
میخواستم بگویم اختیار دارید، ما پولدارها کجا بود. اول شخص مفرد ادامه بدهید لطفا. همین بنده که اینجا درازکشیدهام و اگر بوی موی سوخته بگذارد ته مانده بوی لجنی که روی موهایم رسوب کرده است را حس میکنی، پمپ تخلیه فاضلاب زیرزمینم خراب شده و چون عجالتا پول تعویضش را ندارم جای جستجوی تعویض پمپ دارم روشهای مدارا با بوی لجن* را گوگل میکنم . یعنی چون نمیتوانم مساله را حل کنم، یا صورت مساله را پاک کنم دارم خودم میروم داخل مساله. حل میشوم در بوی لجن. دارم تلاش میکنم خودم قسمتی از بوی فاضلاب بشوم ولی نگفتم. چون لبهایم را روی هم فشار داده بودم که لیرز پوست لبم را نسوزاند. خوشبختانه صورتم هم از گرمای حرارت لیزر سرخ بود و دیگر حتی سیلی هم لازم نداشتم. برای همین فقط گفتم اوهوم. یعنی دقیقا همینطور است فقط یادم رفت بپرسم در سنت مارتین سطح لوله فاضلاب شهری از کف زیرزمین منازل بالاتر است یا پایینتر؟
* برای نتیجه تحقیقاتم در مورد زندگی احاطه شد در بخار فاضلاب یک نوشته جدا منتشر میکنم.
چه طور این قدر عالی مینویسی؟ یادم افتاد به اینکه توی کتاب دینی ها مینوشتند از نثر فصیح و بی نظیر قرآن نتیجه میگیریم که معجزه الهی هست. اونو نمیدونم، ولی اگه تو پیامبر شدی فکر کنم بهت ایمان بیارم.
عاشق اون جز جز لای کلمات شدم.
ــــــ
ممنونم.
صبحها صورتم رو جلوی آینهی روشویی، داخل دستشویی اصلاح میکنم. یادمه چند سال پیش، یه مدت جونم نگرفت ماشین اصلاح رو جمع کنم و توی جعبهش داخل کمد وسایل شخصی بزارم. و گذاشتم همونجا جلوی آینهی دستشویی بمونه. یک ماهی از این کار نگذشته بود که دیدم صورتم جوشهای پهن و دردناک عفونی میزنه. فورا شستم خبردار شد موضوع از چهقراره. ماشین اصلاح رو حسابی با الکل ضدعفونی کردم و دیگه نه تنها ماشین اصلاح، که هیچ وسیله دیگهای از جمله دستمال توالت و … نزاشتم اونجا بمونه. اگه با ارشادات گوگل بشه با بوی لجن فاضلاب کنار اومد، فاضلاب بخارات و گاز فوقالعاده عفنی داره که اصلا با سلامتی آدم شوخی نداره. توصیه میکنم اگه وام گرفتنی هم هست، لااقل توی این مورد ادای آدمای پولدار رو دربیارید و هر چه سریعتر پمپ تخلیه فاضلاب رو تعمیر یا تعویض کنید..
_____________
حق با شماست. برای راحت شدن خیالتون بگم که لولهکش همین الان در راهه که پمپ رو عوض کنه. بعدشم بلیت گرفتم برم سن مارتین چون واقعا کانادا چیزی برای ارایه کردن به من نداره :)))
می تونستید بهش پیشنهاد بدید جزجز جز بره فضا…جزجزجز…. برای هممون بهتره و فقط برای پوادارها هم هست… جزجزجز
اینستاگرامتون رو بستید یا ما سربازان گمنام خودی رو بلاک کردید؟:((