درباره
پیاده رو نوشتههای من است.-
نوشته های تازه
دیدگاه های تازه
- عادل اسماعیل پور در داستان خانواده پشت پنجره از دو منظر روایت دانای آویزان به سقف و راوی روبروی پنجره
- هليا در داستان خانواده پشت پنجره از دو منظر روایت دانای آویزان به سقف و راوی روبروی پنجره
- شهرام در داستان خانواده پشت پنجره از دو منظر روایت دانای آویزان به سقف و راوی روبروی پنجره
- حسین در داستان خانواده پشت پنجره از دو منظر روایت دانای آویزان به سقف و راوی روبروی پنجره
- ناشناس همیشگی در داستان خانواده پشت پنجره از دو منظر روایت دانای آویزان به سقف و راوی روبروی پنجره
پیوندها
یک سرخپوست خوب
در قند قزل آلا
نیمکاسه
تاملاتی زیر دوش حمام
شمال از شمال غربی
میچکا کلی
توکای مقدس
خرس
سرهرمس مارانا
سه روز پیش
آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسپند
آقای چاغر
بلوط
لنگ دراز
کنارکارما
منصفانه
بولتس
ملالی نیست جز دوری شما
نیمدایره
برای خاطر کتابها
یک پنجره
اسدلله امرایی
آدم گلابی
بهناز میم
حسین وی
نشانی ها
بایگانی
- فروردین ۱۴۰۱ (۲)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۲)
- دی ۱۴۰۰ (۳)
- آذر ۱۴۰۰ (۴)
- آبان ۱۴۰۰ (۱)
- مهر ۱۴۰۰ (۸)
- شهریور ۱۴۰۰ (۲)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- اردیبهشت ۱۴۰۰ (۱)
- فروردین ۱۴۰۰ (۳)
بایگانی ماهیانه: اردیبهشت ۱۴۰۰
خداحافظ اریک.
ساختمان برادویو قدیمی بود. در یک محله معمولی. با مستاجرانی معمولی. هیچ چیزی درموردش جذاب یا برجسته نیست که در ذهنم ثبت شده باشد جز رختشورخانهاش. سالنی مرطوب و بویناک در زیرزمین با چندین ماشین لباس شویی و خشک کن … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
۳ دیدگاه