شورای تقدیر از نامآوران شهر، به نشان افتخار و لوح تقدیر بسنده نکرد و تصویب کردند که مجسمهای برنزی از زن ورزشکار و تراسوری* که از بلندترین ساختمان شهر بدون وسایل ایمنی پایین پریده بود بسازند و نصب کنند جلوی بلندترین ساختمان شهر. بلندترین ساختمان این شهر خاک گرفته در قیاس با باقی شهرهای آسمانخراش دار جهان ابدا ساختمان بلندی نیست ولی کماکان برای پرش آزاد بسیار بلند محسوب می شود.
زن امروز با دو عصای زیر بغل وارد دفتر تنها مجسمهساز شهر شد. دستیار جوان مجسمه ساز موقع گرفتن عکس از زن خواست که عصاهای زیربغلش را کنار بگذارد و با تکیه به میز بلندی که شکل ستونهای کاخهای یونانی بود سرپا بایستد. زن به ستون تکیه داد و ایستاد. دستیار که بدون وقفه شاتر را فشار میداد پرسید:
– راحتید؟ میدونم بدون عصا سخته ولی خیلی زود تموم میشه. چندتا عکس بیشتر نیست. استاد از من خواستند که عکسها بدون عصا باشه که احیانا در آینده کسی به استواری و قدرت شما شک نکنه. لبخند بزنید. زیاد نه. عالیه. چهرهتون رو جمع نکنید لطفا. درد دارید؟ پاتون؟ البته حقیقتا یک شکستگی ساده در برابر کاری که شما کردید هیچی نیست. آفرین به این استقامت. به هرحال شما از لانگتاور پریدید پایین. باورم نمیشه. شما واقعا نترسید. من برعکس از پریدن از پشت کامیون پدرمم میترسم. حستون چیه؟ نه لطفا همونطور مثل قبل لبخند بزنید. رضایت؟ به این فکر کنید که همه جای دنیا از شما حرف میزنند که رضایت بیاد تو چهرهتون. راضی نیستید؟ یک غمی در چهرتون هست که برازنده جایگاه شما نیست. شما همه رکوردها رو هم در پرش آزاد جابهجا کردید. استاد میگفت رکورد شما ابدیه. بعد این هرکس انقدر دیوانه باشه که بخواد رکورد شما رو بزنه قطعا کارش تمومه. شما بگو حتی با ده سانتیمتر. همه میگن درسته شما تراسور هستید ولی کماکان این ارتفاع برای بدن انسان با هر اندازه توانایی بدنی مرگباره برای همین یکی بخواد این کار رو تکرار کنه قطعا کلکش کنده است و خب فکر کن که ده سانتیمتر هم بخواد روی رکورد شما بره. بوم. تموم. رکورد مال خودتونه تا آخر دنیا. برای استاد هم خوبه. با خیال راحت روی مجسمه حک میکنه “صاحب بالاترین رکورد پرش آزاد” و خیالش هم راحته تا ابد کسی برای اصلاح دست به مجسمهاش نمیزنه. یک مجسمهساز جز این چی میخواد. صاف بایستید لطفا. الان تموم میشه و عصاهاتون رو براتون میآرم. راستی همیشه برام سوال بود وقت سقوط آزاد چه حسی داشتید؟
زن بدنه ستون را گرفت. آرام با دست روی ستون خزید و نشست روی زمین.
-در طول سقوط یادم نیست. هیچی یادم نیست. خیلی سریع گذشت ولی وقتی خوردم به زمین از ذهنم گذشت کاش لانگتاور ده سانتیمتر بلندتر بود. فقط ده سانتیمتر.
* ورزشکاران رشته ورزشی پارکور را اصطلاحا “تراسور” هم خطاب میکنند.
این روزا راههای خیلی سادهتری برای پایان دادن به زندگی وجود داره. بقول تبلیغاتچیها، بدون درد و خونریزی..
و کامو چقدر قشنگ گفته: خودکشی پاسخ به این مسأله است که آیا زندگی به زحمت زیستن میارزد یا نه.
چه طور به ذهنت رسید اینجوری تمومش کنی؟ ده سانت بلندتر! معجزه میکنی با داستانهات. هر بار ایمانم بهت قوی تر میشه.