روز دادگاه وکیل کارل، مردی که همسرش سوزان را در پیکنیک تفریحی دو نفرهشان کشته و قطعه قطعه کرده بود، رو کرد به نیمکت هیئت مُنصِفِه و با صدای رسا گفت:
خانمها، آقایان، اعضای محترم هیئت مُنصِفِه، خصوصیت بارز موکل من که در روند این دادگاه از نظرها پنهان ماند این است که برخلاف تصویر ارائه شده توسط مطبوعات زاویهدار، شهود مغرض، و وکیل مرحومه که هرکدام به نوعی از دیوسیرت نشان دادن این مرد جوان منفعت میبرند، کارل استیو روانکاوی شریف، شهروندی متعهد و همسری بیآزار و بسیار صبور است. پرسه زدن در حسابهای آنلاین کارل نشان میدهد که صبر موکل من بارها و بارها توسط نزدیکانش و حتی سوزان ستوده شده است. مثلا این نمونه که از فیسبوک سوزان برای شما انتخاب کردهام. اگر به نوشته چهاردم نوامبر دوهزارچهارده سوزان که میشود اولین سالگرد ازدواج کارل و سوزان، در فیسبوک رجوع کنید خواهید دید که سوزان با انتشار عکسی از کارل در حال دانه کردن حداقل چهارده انار درشت نوشته است.
وکیل کاغذی را که معلوم بود از سایتی پرینت شده روبروی اعضا هیئت منصفه گرفت. قسمت فوقانی کاغذ آبی سیر بود و عکس کارل در میان صفحه رنگی چاپ شده بود. کارل پیشبند بلند سیاهی پوشیده بود و با دستانی تا آرنج پوشیده شده در دستکش سیاه پلاستیکی و کاسه پر از پوست انار رو به دوربین ژست گرفته بود. صورت کارل جابهجا پر بود از لکههای سرخ شتک آب انار. وکیل مکثی کرد تا مطمئن شود همه عکس را دیدهاند. عینک مطالعه را به چشم زد، کاغذ را به سمت خودش گرفت و شروع به خواندن کرد.
زیر همین عکسی که هم اکنون مشاهده کردید، سوزان در وصف کارل نوشته است “همسرمهربانم، سالگرد ازدواجمان مبارک. اگر قرار باشد یک خصوصیت برایت در نظر بگیرم قطعا آن صبر عجیب تو در انجام دادن کارهای خسته کننده منزل است. به اندازه هزاران دانه اناری که ساعتها صبورانه برایم دانه کردهای دوستت دارم. سوزی”
وکیل عینک را برداشت. صدایش را آرامتر کرد و گفت از شما میپرسم. آیا از مردی که سوزان صبر او را اینگونه علنی میستاید برمیآید در یک پیک نیک عاشقانه یک روزه در طبیعتی بکر، همسرش را با کارد، آن هم نه کارد تیز بلکه کارد میوهخوری قطعه قطعه کند؟
وکیل بلاهت خاصی داره، جوری که آدم شک میکنه نکنه اون هم از محکوم شدن موکلش نفعی میبره؟
After a long and exhausting day, with the remaining energy I’ve been left, I browse through your blog and here it is, a new post that is exactly what I need to get reenergized. Your sense of humor is amazing. Thank you, Aida jan for bringing joy to my mundane moments!
خوب، کشتن و تکه تکه کردن یک انسان حتی اکه اون انسان یکزن باشه بوسیله یک کارد میوه خوری صبر و حوصله زیادی میخواد. البته قبلش حتما کارد به هستخوان خود ضارب رسیده.
# ای انار انار بیا به بالینم.
خانم آیدا .بنده چند پست قبلتر زیر پست همسایه فوت شدهُ کامنت گلایه ای دادم از لینک دادن در بلاگ. جوابتون رو امروز خوندم. خیلی بالغانه بود. توضیحاتی داده بودید که به بنده ناشناس بدهکار نبودید که بازگویشان کنید.خواستم تشکر کنم. معذرت خواهی اگر کامنتم دوستانه نبود. بنده از وبلاگ شماُ از زندگی شجاعانه شما از صداقت شمادر نوشتن برخی واقعیتها و عدم خودسانسوری خیلی چیزها یاد گرفتم و از کامنت امروز و برخوردتون هم باز خیلی چیزها. همین که نگفتید من جواب ناشناسها رو نمیدهم یا اگر کسی جواب میخواهد باید سیصد و پناچه امتیاز داشته باشد تا قابل نظردهی یا جوابدهی باشد نشانه تفکر آزاد منشی صحیح شما در زندگی است. ایمیل ندادن من و ناشناس بودن من دلایل مختلفی داره به جز توهین به نویسنده وبلاگ. آرزوی موفقیت برای شما وپسر گلتون.
با هر انار هم مجسم میکرده و هم تمرین !
هاها قیافه ی اعضا هیئت دیدنی بوده… راستی، چه خوشحال شدم پاسخ وبلاگ نویس ناشناس رو خوندم، احساساتی شدم حقیقتا، هم اون موقع، از جواب آیدا هم از پاسخ خانم یا آقای ناشناس.