درباره
پیاده رو نوشتههای من است.-
نوشته های تازه
دیدگاه های تازه
- شبنم در Just Separated
- فرزانه در Just Separated
- بهار در Just Separated
- نادر در Just Separated
- علی در دو سیکل قاعدگی
پیوندها
یک سرخپوست خوب
در قند قزل آلا
نیمکاسه
تاملاتی زیر دوش حمام
شمال از شمال غربی
میچکا کلی
توکای مقدس
خرس
سرهرمس مارانا
سه روز پیش
آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسپند
آقای چاغر
بلوط
لنگ دراز
کنارکارما
منصفانه
بولتس
ملالی نیست جز دوری شما
نیمدایره
برای خاطر کتابها
یک پنجره
اسدلله امرایی
آدم گلابی
بهناز میم
حسین وی
نشانی ها
بایگانی
- آبان ۱۴۰۱ (۱)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۲)
- تیر ۱۴۰۱ (۱)
- فروردین ۱۴۰۱ (۲)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۲)
- دی ۱۴۰۰ (۳)
- آذر ۱۴۰۰ (۴)
- آبان ۱۴۰۰ (۱)
- مهر ۱۴۰۰ (۸)
- شهریور ۱۴۰۰ (۲)
بایگانی برچسب: s
یک قاشق مرباخوری خردل
در عقب را باز کردم. ظرف خاکستر مادرم روی صندلی عقب بود. همسرم کنار ماشین ایستاده بود و حرکات کششی میکرد. سه ساعت رانندگی بدنش را خسته کرده بود. ظرف را برداشتم. گرم بود. با اینکه صبح زود راه افتاده … ادامهی خواندن
بحر المیت
چیزی که مدام باعث تعجبم میشود این است که در زندگی یکنواخت من همه روزها شکل یکدیگر است ولی هیچ روزی شکل روز قبل نیست. مثلا همان زن سالخوردهای خانه سرخیابان که سالها هر روز عصر موقع برگشتن برایم دست … ادامهی خواندن